!!!!!!!!!!!!!!!!!!عشق یعنی زنگی را با ختن چند سال با هر الاغی ساختن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به نسیمی همه راه به هم میریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم میریزد
سنگ در برکه میاندازم و میپندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه میماند و ناگاه به هم میریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه کوتاه به هم میریزد
آه، یک روز همین آه تو را میگیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد
مگه چندمه بهاره
که هوا مثل خزونه!
خشکه برگای درختا
دلم از زمونه خونه
مسئله همیشه سخته
مثل «بودن یا نبودن»
می دونم که خیلی دیره
واسه ی از تو سرودن
هی میگم شاید دروغه
باورش سخته هنوزم
برای باور این درد
باید از ریشه بسوزم
شاید از غصه بمیرم
شاید از شدت این زخم
یا که تن بدم به تقدیر
که نیاد رو صورتم اخم
چشماتو اگر چه بستی
می درخشی تا ستاره
مثل «شمعی که توی باد»
فکر خاموشی نداره
صبح فردایی که نیستی
همه جا پر شده از تو
قلب پاک و نازنینت
می تپه دوباره از نو
یاد تو همیشه زنده ست
توی قلبا خونه داری
جای تو باغ بهشته
ای مسافر بهاری
خیلی سخته که یه آدم
هنرش ضرب المثل شه
از حالا باید «فرشته»
اسم تازه ی «عسل» شه
از این بن بست بی فردا رهایم کن
از این دیروز و امروزها رهایم کن
از این صحرای بی باران رهایم کن
از این مرداب ماندنها رهایم کن
از این شبهای بی تابی رهایم کن
از این خواب پریشانی رهایم کن
از این دریای طوفانی رهایم کن
از این امواج سوزانی رهایم کن
از این دنیای دلتنگی رهایم کن
از این روزای تکراری رهایم کن
از این بی تو بودنها رهایم کن
از این دلهره نبودنها رهایم کن